عاشقانه ای برای پدر
گرمی دست نوازشگر تومرحم زخم های کهنه منه تپش چشمه خون تو رگ من تشنه همیشه با تو بودن
واسه این تن برهنه ناز دست تو لباس حس گرم با تو بودن مثل رویا ناشناس
الان ساعت ٢٦/١٢ شب ٤/٤ .ومن خیلی دلتنگ همسرم هستم .اون الان عسلویه هستش و میدونم که خوابهچقدر دوست دارم صداشو بشنوم و قربون صدقش برم .بهش بگم عاشقتم دوستت دارم تو تنها دلیل بودنمی بدون تو دنیا هیچ لذتیواسم نداره درونم تورو فریاد میزنه
اخه چطور دلمو اروم کنم اخه تا ١هفته دیگه من دیونه میشم میخوام همیشه کنارم باشی تا به ارامش برسم.مونس شبهای من مراقب خودت باش. دلم میخواد مثل اون روزای اشنایی با هم زیر بارون قدم بزنیم و بهترین حس دنیا رو لمس کنیم آه ه ه هدلم واسه کشتی گرفتنامون تنگ شده واسه افتخاری گوش دادن واه همنفسم به خدا میسپارمت(شب میام تو خوابتو میبوسمت)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی