ماهانماهان، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

روزهای من و نی نی

5/12/1391

1391/12/5 1:59
نویسنده : مامان مهربون
158 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه است.با بابایی رفتیم خونه پدربزرگت.من که دوست نداشتم برم بخاطر بابا رفتم.اخه عمه هات ومادربزرگت همه جا میرن جز خونه ما.بی عاطفه ها نمیان بهت سر بزنن.متاسفانه عمه سودابه هم اونجا بود. همیشه اشکتو در میاره.خیر سرش پرستاره واسه لجبازی با من تورو اذیت میکنه.10بار گفت چه ارومه ماهان امپول ضدهاری بهش زدید.بی شخصیت به خاطر بابات جوابشونو نمیدم.نمیدونی چقدر اعصابمو خراب کرد.بگذریم پسرم رفتیم پارک شاهپور با خاله فاطی.مادرجون.دایی علی.خیلی بهت خوش گذشت.چند هفته ای هست که میزارم تو پارک راه بری.فدای راه رفتنت بشمخلاصه کلی پیادهروی کردی واست 2تا موبایل گرفتم یکیش باب اسفنجی هستش اخه عاشق موبایلی ولی انگار میدونستی که اینا واقعی نیست تو راه برگشت تو کالسکت همش اواز میخوندی منم همراهیت میکردم.بابایی عاشقته.الانم هردوتون خوابید.امشب احساس کردم بین منو بابایی فاصلست خواست با تو تنها بره قدم بزنه دلم شکست چون تو و بابا همه دنیای منید.میشکنم وقتی یه ذره احساس کنم ندارمتون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)