مهمانی
گل پسرم ،قندعسلم امروز بعدازظهر با خاله فاطی رفتیم خونه دوستم .اونجا بیشتر از همیشه بهت افتخار کردم.آیلین دختر نرگس جون یه مقدار لوس بود.اسباب بازیهاشو نشون تو میداد و بهت میگفت بگیر،اما تا تو میخواستی بگیری داد میزد و بهت نمیداد اما تو یه پسر فهمیده و کاملا با وقار بودی.اصلا اصراری نمیکردی که باید بهت بده.همین که گفتم مامان مال خودشه نمیخواد بده،حرفمو گوش کردی.خیلی متین نشسته بودی.با اینکه ایلین همش تورو تحریک میکرد،اما تو محلش نمیزاشتی. الهی فدات بشم.میدونم اگه یه بچه دیگه بود کلی دعوا راه مینداخت و جیغ میزد ،ولی تو پسر گل منی.الهی دورت بگردم به بابایی گفتم فردا واست یه تاب خوشگل از این پایه دارها بگیره واست.خداروشکر تا دو سه ماه دیگه میریم خونه خودمون میخوام یه اتاق خیلی خوشگل وناز واستون درست کنم با کلی اسباب بازی جدید. خیلی دوستتون دارم.عاشقتونم.خوشحالم که بابا الیاس هم دیوانه وار دوستتون داره.واسه دیدنتون لحظه شماری میکنه تا بیاد خونه و در آغوشتون بگیره.خدا نگهدارتون باشه.