ماهانماهان، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

روزهای من و نی نی

کلمه و اصطلاح

قربونت برم شما هنوز نمیتونی خوب حرف بزنی  حرف زدنت طوریه که فقط منو بابایی متوجه میشیم تقریبا  . بدوبدو=پستونک ترس=میترسم اب بده بییم=بریم داداش=میکاییل عزیزم،کیک،مامان،بابا،اب،منا,عمه بدوبدوگ=بابابزرگ اویا=پویا   ...
3 خرداد 1393

بزرگوار

گل پسرم،قند عسلم خیلی دوستت دارم .اول اینو بگم که حسابی منو شرمنده کردی  بعد از مسواک زدن میخواستی مسواکتو با خودت به تختت ببری،من اجازه ندادم و مسواکتو گرفتم ناراحت شدیو گریه کردی منم عصبانی شدم و داد زدم سرت و دعوات کردم گذاشتمت تو تختت و تو با اون حال گریه واسم بوس فرستادی الهی فدات بشم با این که دعوات کردم منو بوسیدی و من شرمنده شدم که تو بزرگوارتر از منی من از تو خیلی چیزا یادگرفتم عشق من   امروز دو سال و چهارماهو دوروزته  دعوت بودیم خونه پدربزرگت  کلی با میکاییل و مانی بازی کردی عمه هاتم قربون صدقت رفتن  خیلی دوستت دارن       ...
3 خرداد 1393

ورود نینی

عشقم,پسرم,همه وجودم شرمندتم خیلی وقته نتونستم ببیام و از روزانه هات،شیرین زبونی هات بنویسم. الهی فدات بشم امروز پنجشنبه 25اردیبهشته1393هستش. بابایی رفته سر کار. شما و خواهر گلت خواب تشریف دارید. خداروشکر دیشب یه خونه و یه زمین خریدیم واسه ساختو سازالبته چند تا از زمینامونو فروختیم. وجود تو خیر برکت زیادی واسمون داشت. وجود خواهرت هم خیلی واسمون خیروبرکت آورد. ایشالا همیشه تنتون سالم باشه عزیزای من. جونم واست بگه که وقتی رفتم بیمارستان واسه زایمان خیلی غصه میخوردم که باید حداقل دوشبو بدون تو بخوابم بدون لمست بدون دیدنت بدون آغوش گرمت خیلی واسم سخت بود وسخت گذشت. خدا میدونه چقدر گریه کردم و چی کشیدم از دوریت. مخصوصا وقتی بابا بهم گفت تو خونه دن...
25 ارديبهشت 1393

بیمارستان

عزیزای دلم مامانو آشپاله کردن دستام سوراخ سوراخ شده. خیلی خیلی دارم غصه میخورم که تو این بیمارستان بستری شدم هرچند ازاولش هم راضی نبودم بیام. چون از وضعیتش خبر داشتم اما عمه سودی به بابا گفته بود اینجا خوبه و رسیدگی میکنن وخلاصه همه چی okهست. پسر گلم از الان بهت بگم زنتو تو یه بیمارستان خوب باید بستری کنی تو هر شرایطی که باشی باید به راحتی زنت فکر کنی و بهترین شرایط رو واسش فراهم کنی  همین الان شلنگ سرمم از تو انژیو در اومد خون و سرم ریخت دارم میمیرم اصلا کارشونو بلد نیستن از دست بابا الیاستون خیلی ناراحتم فعلا بوس تا بعد
15 بهمن 1392

حلالم کن

گل پسرم فرصتی واسه نوشتن ندارم آخه الان بیمارستان هستم از دیشب بستری شدم قراره چند ساعت دیگه خواهر گلتو بدنیا بیارم .خیلی خوشحالم که خدا یه دخمل به جمع خوانوادگیمون اضافه کرده از طرفی دارم از دوریت غصه میخورم تا حالا ازت جدا نشده بودم دوستتون دارم مامانی رو حلال کنید اگه دیگه منو ندیدید بدونید مامان همیشه عاشقتون بوده تو بابات و مارال جون میبوسمتون عزیزای دلم ...
15 بهمن 1392

مبارک مبارک

سلام قندعسل مامان فدات بشم بهت تبریک میگم مامانی.یه خواهر نازنازی مامانی میخواد واست بیاره.فدات بشم خواهردار شدی عاشقتم پسرم.هرروز بیشتر از همیشه عاشقت میشم نمیدونی چقدر واسمون عزیزی. شیرین کاری هات خیلی زیاد شده اما اصلا فرصت نمیدی بیام وبلاگتو اپ کنم.نمیدونم چطوری بنویسم و از کدوم کارت بگم.پسر محجوب و خوبی هستی با یه دنیا شیطنت کودکانه. یکی از کارات اینه که وقتی صدای اذان یا قران میشنوی سریع سجده میکنی. عاقبت بخیر بشی عزیزم.  
18 شهريور 1392

سفر به اصفهان1

پسر عزیزم خیلی دوستت دارم.18خرداد1392 دوتایی پرواز داشتیم به اصفهان.این دومین سفر زندگیت بود.جدایی از بابا خیلی واسم سخت بود.اما به سفر نیاز داشتم تو فرودگاه منو بابا نتونستیم طاقت بیاریم وهر دومون با گریه از هم جدا شدیم.شما هم واسه بابا بوس میفرستادی و حسابی بابا داغون شد.تو زمان 50دقیقه پرواز بر خلاف انتظارم پسر خوبی بودی اما اخر پرواز بالا اوردی فدات بشم.اخه هم شیر خوردی هم ساندویچ+ابمیوه.مانتو شلوار من حسابی کثیف و بدبو شده بود.دوست دوران کودکیم به اتفاق شوهرش اومدن پیشوازمون بعد از6 سال الهامو میدیدم.خلاصه یک هفته تو خونشون اتراق کردیم.به تو که حسابی خوش گذشت.به اقا یاسر شوهر خاله الهام حسابی چسبیده بودی .مامانی فدات بشه خیلی...
2 تير 1392

15ماهگی

اخ جونم بابایی واسه 15ماهگیم واسم ماسین گلفته.حیلی دوسش دالم. عاشق بوق زدنشم چقدکیف میده خداااااا   چقد کمک مامانی گردگیری کنم.دسمالا تموم شدن فدای پسر گلم بشم.قند عسلم خیلی باهوشی ماشالله.عاشق اینی که ببرمت پارک بری استخرتوپ. .تازگیها دوست نداری بچه ها دست به اسباب بازی هات بزنن.حس مالکیت داری خفن.دست بزنت هم عالیه.رودربایسی هم نداری با کسی.منو باباتو کشتی از کتک. مخصوصا بابایی.فدات بشم وقتی ببینی بابا داره ماساژم میده به سرعت باد میای یه چک میزنی به بابا هولش میدی عقب خودت ماساژم میدی.قربون انگشتای نازت بشم زندگیمی. به هرچی اشاره کنم بگم بده مامان زود بهم میدی(خدا خیرت بده مادر). بگم کنترل خودت واس...
8 ارديبهشت 1392